English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6621 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
idle time U زمان بی باری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
heian sandan U اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
infecundity U بی باری
freighter U باری
idling U بی باری
idle runing U بی باری
unloads U بی باری
unload U بی باری
sterility U بی باری
utility U باری
empty load U بی باری
infertility U بی باری
barye U باری
unloaded U بی باری
freighters U باری
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
idle current U جریان بی باری
idle period U پریود بی باری
no load voltage U ولتاژ بی باری
no load current U جریان بی باری
no load switching U سوئیچینگ بی باری
no load condition U حالت بی باری
no load speed U سرعت بی باری
idle frequency U فرکانس بی باری
neutral position U وضعیت بی باری
cargo boat U کشتی باری
lighterage U قایق باری
vans U واگن باری
van U واگن باری
lorries U ماشین باری
lorry U ماشین باری
raft U قایق باری
rafts U قایق باری
lighters U قایق باری
lighter U قایق باری
freight trains U قطار باری
freight train U قطار باری
dead weight tonnage U گنجایش باری
motortruck U کامیون باری
cargo ship U کشتی باری
idling cycle U سیکل بی باری
cargo liner U کشتی باری
freight cars U واگن باری
fright car U واگن باری
road transport vehicle U ماشین باری
railroad carriage U واگن باری
praam U باری یاتوپدار
scow U یدک کش باری
fourgon U واگون باری
freight car U واگن باری
autoloading U باری نیم خودکار
lighter U کشتی باری کوچک
truckload U به گنجایش یک ماشین باری
truckloads U به گنجایش یک ماشین باری
lighters U کشتی باری کوچک
sexual promiscuity U بی بند و باری جنسی
lorry U اتومبیل باری گاری
lorries U اتومبیل باری گاری
floating cargo U باری که دردریا است
van U واگن باری سرپوشیده
vans U واگن باری سرپوشیده
boxcar U یکنوع واگن باری
lift helicopter U هلی کوپتر باری
perfunctory U باری بهر جهت
ideal no load d.c. voltage U ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
overload principle U اصل اضافه باری
idle current connection U اتصال جریان بی باری
ideal no load voltage U ولتاژ بی باری ایده ال
cargo master U نوعی هواپیمای باری
promiscuity U بی بند و باری جنسی
no load loss U تلف یا تلفات بی باری
no load torque U گشتاور پیچشی بی باری
idling current connection U اتصال جریان بی باری
wannigan U سقف تراکتور یا ماشین باری
floating cargo U باری که باکشتی حمل میشود
nosing U باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
galliot U کرجی باری یا ماهی گیری
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
freighter U کرایه کننده کشتی باری
wanigan U سقف تراکتور یا ماشین باری
freighters U کرایه کننده کشتی باری
the supreme U خداوند متعال باری تعالی
carrack U کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
carack U کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
galiot U کرجی باری یاماهی گیری هلندی
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presented U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
globe master U نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
entrucking table U جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
plateform car U واگن باری بدون دیوار راه اهن
milner bary gambit U گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
compartment marking U تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
limit load U بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
portable U کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. U این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
maid of honor U ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maids of honor U ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honour U ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
neutral position U وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
synchronous U هم زمان
termed U زمان
time of blowing U زمان دم
terming U زمان
whene'er U هر زمان
thitherto U تا ان زمان
contemporaneous U هم زمان
thence U از ان زمان
term U زمان
zeitgeist U زمان
yet U تا ان زمان
simultaneously U در یک زمان
synchrone U هم زمان
date U زمان
dates U زمان
away U از ان زمان
tempo U زمان
timed U زمان
cycle time U زمان
times U زمان
cotemporaneous U هم زمان
clocks U زمان ها
timepiece U زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
clock U زمان
periods U زمان
time U زمان
period U زمان
stroke U زمان
stroked U زمان
strokes U زمان
time consuming U زمان بر
stroking U زمان
tempos U زمان
time-consuming U زمان بر
coinstantaneous U هم زمان
handleing time U زمان بررسی
equilibrium time U زمان تعادل
holding time U زمان نگهداری
execution time U زمان اجرا
sidereal time U زمان نجومی
orthogenesis U جبر زمان
period of concentration U زمان تمرکز
fuze setting U زمان ماسوره
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
scheduling queue U صف زمان بندی
scheduler U زمان بند
peace time U زمان صلح
running time U زمان رانش
run time U زمان اجرا
nonsynchronous U ناهم زمان
searching time U زمان جستجو
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com